آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

آب بازی کودکانه

یه بار واسه اینکه خیلی کار داشتم توی آشپزخونه و توام مدام بهونه می گرفتی , گذاشتمت توی سینک ظرفشویی و ظرف رو آب کردم , یکمی هم شیر آب رو باز گذاشتم تو مدتی حسابی سرگرم شدی و این شد علت بهونه های هر روزت صبح که از خواب بیدار میشی , اول ازهمه میای سمت اشپزخونه و جدیدانم دستمو میگیری و می کشی سمت آب و می گی: آبا         آبا خلاصه که خودم کردم ................ قربونت بشم آخه سرما می خوری لباست خیس میشن منم باید یه لنگه پا بایستم کنارت تا مبادا خداینکرده از توی سینک پرت شی پایین و اما دیشب که ساعت ١١ شب بود که بدخواب شده بودی و مدام نق میزدی که بریم اب بازی با زحمت فراون  حوا...
30 خرداد 1390

شعرهای مورد علاقه کودکی من وتو وبابایی

  هر وقت می خوای لالا کنی, دیگه عادت کردی که حتما واست لالایی بخونم تا خوابت ببره. منم چند تا شعر از دوران مهدکودک خودم توی ذهنم بود که همونا رو مرتب واست می خونم. چه موقع خواب چه زمان بازی کردن باهم پسر گلم واست می نویسم تا توام واسه نی نی گل خودت بخونی:       کف دستتو بیار . افرین حالا با انگشت اونو لمس می کنم. توام دیگه یاد گرفتی  لیلی حوضک بازی رو لی لی لی لی حوضک ٬جو جو اومد آب بخوره افتاد تو حوضک یکی گفت بریم دزدی٬یکی گفت چی بدزدیم٬ یکی گفت تشت طلا٬یکی گفت واااای جواب خدا رو کی میده٬یکی گفت من من کله گنده٬من من کله گنده     شعر مورد علاقه تو زمان خ...
28 خرداد 1390

فرهنگ لغت گروه سنی 15 ماهه به بالا

            اول ازهمه بگم خدارو شکر که بهتر شدی. فاصله پی پی کردنات خیلی زیادشدن. میل به غذا خوردنت نسبتا خوب شده. دوباره شدی همون گل پسر آقای خودم. واسه همین کلی انرژی پیدا کردم. الانه که تو و بابایی رفتین لالا و اصولا واساسا من خیلی با خواب ظهرانه میونه ندارم , اونم از زمان بدنیا  اومدنت. یه چند خط کتاب خوندمو اومدم پای کامپیوتر. دامنه کلماتی که می تونی تا حدودی ادا کنی خیلی زیاد شده. البته کلمات رو به صورت آهنگین ادا می کنی مثلا ببین: کلمه مورد نظر                    ...
27 خرداد 1390

بدون عنوان

دیروز مردم وزنده شدم تا تو بلاخره میلت به غذا کشید. با وجود اینهمه پیپی ترسم این بود که نکنه آب بدنت کم بشه. قربونت بشم یه بسته پوشک و یه روزه تموم کردی. انگاری هوای مشهدم شده عینهو تهران. وضعیت اضطراریه. آلودگی هوا و گردو خاک. همینا دست به دست هم دادن تا تورو مریض کنن. همش دعا دعا می کنم زودتر خوب شی. تا می تونم آب و دوغ بهت می دم.ors رو لبت که می خوره به مزش دیگه نمی خوری. حالا که اوفی شدی می گم اگه خوب خوب بشی دیگه کاری به کارت ندارم. شیطونیکن. تا دلت می خواد خونه رو بریز بهم.  کامپیوتروtvرو اونقدر روشن خاموش کن تا بسوزه. آب که خوردی اشکالی نداره , لیوانشو چپه کن روی فرش. برو سراغ سبد سیب زمینی پیاز همشونو ول...
25 خرداد 1390

برای تو که بهترینی

    صبح که میشه یه لحظه چشمو که وا می کنم , می بینمت که آروم و بی صدا در رو باز می کنی و  می ری از خونه بیرون. تاشب که بر میگردی 4 یا 5 مرتبه تلفن می کنی خونه و حال هردمونو می پرسی. بعضی شبا با همه خستگیت , دلت می گه منو پسری رو ببری بیرون گردش تا دلمون باز بشه. خیلی وقتا میشی سنگ صبورم , اینبار من گوشی رو برمی دارمو واست کلی گلایه می کنم که خسته شدم , امروز پسری کلی شیطنت کرد امروز پسری اصلا غذا نخورد کلی بهونه گیری جورواجور اما تو حرفامو میشنوی و آرومم می کنی خیلی وقتاشده که دستپختم چنگی به دل نمی زد لباساتو مجبور میشدی اتو نزده تن کنی شام رو از بیرون بخری خستگی های منو تحمل کنی اما هیچ وق...
24 خرداد 1390

ویروس از خدا بی خبر

دیروز صبح نزدیکای ساعت 10 بود که باهم واسه چکاپ ماهانه رفتیم مرکز بهداشت. استرس اینکه وزن گیریت چطورشده و کمبود وزن نداشته باشی داشت منو می کشت. نشوندمت روی ترازویی که تا دیروز باید توش لالا می کردی تا بشه وزنت کرد.اما حالا ماشالاه تمام قد جا نمیشی. خداروشکر وزن گیریت باتوجه به کم اشتهاییت که اونم واسه خاطر دندوناته خوب بود. پایان 15 ماهگی شدی 9کیلو و 600 البته هنوز زیر خط نموداری. اما بازم بدک نبود. قدت شده 83 سانت که معلومه پسر قد بلند و رشیدی میشی چشمم کف پات. آخی انگاری این خوشی مامان همیشه نگرون خیلی لحظه ایه. برگشتیم خونه شبم هواکه خنکتر شد رفتیم پارک کلی خودتو با شیطونیات به همه نشون دادی شب شد و رفتیم لالا س...
23 خرداد 1390

اولین مسافرت خونوادگی

سلام گل پسرم مامانو ببخش که همیشه بی خبر چند روزی غیبت می کنه. اما قول میده بیاد و غیبتاشو موجه کنه. یکمی بگی نگی کارای ما اتفاقی و دقیقه ٩٠ شده. خیلی وقت بود که دوست داشتیم من وبابایی باهمدیگه یه سفر هرچند کوتاه بریم اما قسمت نمی شد. تااینکه چند روز تعطیلی پیش اومدو دریا مارو طلبید .  خدا قسمت همه کنه چهارشنبه شب کوله بارمونو بستیمو ٥شنبه صبح زود راهی شمال شدیم. تمام دلنگرونی ما توی بودی که یه وقت اذیت نشی و مارو از سفرمون محروم نکنی که خدارو شکر همه چی بخیر وخوبی گذشت. همه خونواده دقیقه به دقیقه  تلفنی جویای حالت بودن که مبادا بهت سخت بگذره. آخه این اولین سفر خارج استانی زندگی تو بود. خداروشکر...
19 خرداد 1390

آرایشگاه

  دیروز واسه چهارمین مرتبه توی عمر یکسال و چند ماهت رفتی آرایشگاه. چند روز مونده به عید که با پدر جونو آنا جون رفتی واسه کوتاهی موهات , من نشسته بودم توی ماشین. صدای جیغات تا اون سر شهرم می رسید.همه آقایون توی آرایشگاه رو فراری دادی اما اینبار بهتر بودی مثل آقاها نشستی و سرگرم چوب شور خوردن و نیگا نیگا به دوتا نی نی دیگه که اونام مثل تو توی صف انتظار بودن , شدی. نکه موهات لخته عین خودم , دلم می خواست کپ یا قارچی بزنی خوگشل شدی. دیشب خواستم ازت عکس بگیرم فرار کردی. ...
19 خرداد 1390

آموزش يوگا براي کودکان خردسال (يک تا ۷ سال)

امروز متوجه شدم یوگا تنها واسه بزرگترها نیست , بچه های زیر سه سال هم می تونن این ورزش رو انجام بدن. این مطالب روسایتی از منيع : روزنامه ابتکار نوشته بود. واسم جالب بود. سعی می کنم این تمرین ها رو با توام انجام بدم. البته صبحها که بیدار میشی همون جا توی رخت خوابت باهم کلی ورزش  و ماشاژ انجام می دیم:   آموزش هاي يوگا است که موجب تقويت توان ذهني - جسماني، هماهنگي، سازگاري، انعطاف پذيري، تمرکز و مقابله با استرس هاي روزانه مي شود. یوگا براين اصل استوار است که، اگر بتوان ذهن را تغيير داد، مي توان هر گونه مانعي را که مانع از حرکت انسان مي شود، از ميان برداشت   کودکي که تمرينات يوگا را به طور منظم انجام مي دهد، بدني سال...
9 خرداد 1390